ضرب المثل های مشهور آلمانی

 
یکی از روش های جذاب برای یادگیری زبان دوم آشنایی با فرهنگ لغات و ضرب المثل های آن است که در زبان المانی نیز می توان از این روش استفاده کرد

ترجمه ضرب المثل های مشهور آلمانی به فارسی

  1. Das Eisen schmieden, solange es heiß ist.
    1. ترجمه: تا آفتاب می درخشد، علف ها را خشک کن.
    2. معادل: تا تنور داغ است نان را بچسبان، تا تنور گرم است نان دربند.
  2. Den Wald vor lauter Bäumen nicht sehen.
    1. ترجمه: از انبوه درختان جنگل پیدا نیست.
    2. معادل: آنقدر جلو چشم بود که دیده نمی شد.
  3. Durch Dick und Dünn gehen.
    1. ترجمه سفر کردن با کسی در راه باریک و عریض
    2. معادل: (از حافظ) اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش  حریف خانه و گرمابه و گلستان باش .
  4. Eine Schwalbe macht noch keinen Sommer.
    1. ترجمه: با آمدن یک چلچله تابستان نمی آید.
    2. معادل: با یک گل بهار نمی شود.
  5. Eine Stecknadel im Heuhaufen suchen.
    1. ترجمه و معادل: دنبال سوزن در انبار کاه گشتن.
  6. Kleider machen Leute.
    1. ترجمه: لباس ها مردم را می سازند.
    2. معادل: آستین نو بخور چلو
  7. Leichter gesagt als getan.
    1. ترجمه: گفتنش از انجام دادنش ساده تر است.
    2. معادل: از حرف تا عمل فاصله بسیار است.
  8. Rom ist auch nicht an einem Tag erbaut worden.
    1. ترجمه: شهر رم یک روزه ساخته نشده است.
    2. معادل: گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی.
  9. Viele Köche verderben den Brei.
    1. معنی: آشپزهای زیادی فرنی را خراب می کند.
    2. معادل: آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی نمک.
  10. Aus einer Mücke einen Elefanten machen.
    1. معنی: از توده ای موش کور ساخته کوه ساختن.
    2. معادل: از کاه کوه ساختن.
  11. Die Katze im Sack kaufen.
    1. معنی: گربه را داخل کیسه خریدن
    2. معادل: هندوانه دربسته خریدن.
  12. Einem geschenkten Gaul schaut man nicht ins
    1. معنی: شخص نباید داخل دهان اسب هدیه شده را نگاه کند.
    2. دندان های اسب پیشکشی را نمی شمرند.
  13. Hunde, die bellen, beißen nicht.
    1. معنی: سگی که پارس می کند گاز نمی گیرد.
  14. Morgenstund’ hat Gold im Mund.
    1. معنی: کرم از آن مرغ سحر خیز است.
    2. معادل: سحرخیز باش تا کام روا باشی.
  15. Zwei Fliegen mit einer Klappe schlagen.
    1. معنی: با یک سنگ دو پرنده زدن.
    2. معادل: با یک تیر دو نشان زدن.
  16. Alles auf eine Karte setzen.
    1. معنی: تمام پول را روی یک کارت شرط بستن.
    2. معادل: تمام تخم مرغ ها را داخل یک سبد گذاشتن.
  17. Lügen haben kurze Beine.
    1. معنی: دروغ گو پاهای کوتاهی دارد.
    2. معادل: دروغ گو کم حافظه است.
  18. Probieren geht über studieren.
    1. معنی: تجربه کردن بهتر از آموختن است.
    2. معادل: دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
  19. Wie man in den Wald hineinruft, so schallt es heraus.
    1. معنی: کسی که در بیابان فریاد زند، بازتاب آن را خواهد شنید.
    2. معادل: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو   یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
  20. Reden ist Silber, Schweigen ist Gold.
    1. معنی: صحبت کردن نقره ای است و سکوت طلایی.
    2. معادل: (از امثال و حکم) اگر گفتن سیم است خاموشی زر است .

 منبع :worldtranslators 

ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید